روز و شب بر سر كوي تو نشينم به گدايي
در عبور از من و جانم ؛ اين چنين سرد چرايي ؟
لب من بر لب جام و جان من بر لب سردم
ساقي وصل محالم ! بر دَرَم هيچ نيايي؟
منم آن كشتي حسرت ، در گِل آلود زمانه
وَه كه از سينه ي گرمت ؛ کِی تو آغوش گشایی؟
عمر من طي شد و يك دم ، نشدي محرم رازم
همه را طاقت من هست ، نبوَد تاب جدايي
صوت محزون دل از هجر ، كوس رسوايي من زد
در كمند سر زلفِ تو شدم تارِ دو تايي
حيف ، من ساده سپردم ، دل و دين بر نِگَه تو
« من ندانستم از اول ، كه تو بي مهر و وفايي »
ياد ايام گذشته ، آتش انداخت به جانم
تو بگو بر من و عشقم ، كه چرا دير نپايي ؟
با خیال دلم از تو ، در پيِ شوق وصالت
تو چرا هر شبه بر من ، بزني ساز جدايي ؟
وعده مان وقتِ جوانه زدنِ نرگس چشمت
بارش مِهر تو پس كو؟ تو چرا رُخ ننُمايي ؟
تضمین از سعدی علیه الرحمه
زهـــره طغیــــانی
نظرات شما عزیزان:
zohre
ساعت21:04---13 مهر 1390
sسلام وهزاران به جناب فلاحتکار عزیز
خیلی خوشحالم شما رو هم اینجا می بینم
منتظر سروده های جدید وزیبای شما هستم
حسين فلاحتكار
ساعت12:34---5 مهر 1390
سلام خانم طغياني
بنده هم شعر اصلي رو خوندم و هم ويرايش شده ي اونو، كه خيلي بهتر شده بود، به غزل زيبايي از سعدي واسه تضمين دست بردي كه خودش قابل تحسينه،
پاسخ:
درود به جناب فلاحتکار ارجمند
خیلی خوش آمدید .. بی صبرانه منتظر سروده های زیبایتان هستیم
ارادتمند شما .. سعادت نیا
zohre
ساعت0:48---28 شهريور 1390
سلام جناب استاد سرخی...
ویرایش کردم... لطفا اصلاح وباز نویسی کنین شعرم رو :
روز و شب بر سر كوي تو نشينم به گدايي
در عبور از من و جانم ؛ اين چنين سرد چرايي ؟
لب من بر لبِ جان و قامتم خمیده از غم
ساقي وصل محالم ! بر دَرَم هيچ نيايي؟
منم آن کشتیِ در گل ،تویی آن موج پریشان
وَه كه از ساحل اَمنت ؛ کِی تو آغوش گشایی؟
عمر من طي شد و يك دم ، نشدي محرم رازم
همه را طاقت من هست ، نبوَد تاب جدايي
صوت محزون ِ دل از هجر ، كوس رسوايي من زد
در كمند سر زلفِ تو شدم تارِ دو تايي
حيف من ساده سپردم ، دل و دين بر نِگَه تو
« من ندانستم از اول ، كه تو بي مهر و وفايي »
ياد ايام گذشته ، آتش انداخت به جانم
تو بگو بر من و عشقم ، كه چرا دير نپايي ؟
با خیال دلم از تو ، در پيِ شوق وصالت
تو چرا هر شبه با کین ، بزني ساز جدايي ؟
وعده مان وقتِ جوانه زدنِ نرگس چشمت
بارش مِهر تو پس كو؟ تو چرا رُخ ننُمايي ؟
zohre
ساعت18:48---23 شهريور 1390
سلام جناب سرخی
اصلاح کردم ولی گویا امکان ویرایش وجود نداره
؟؟؟
zohre
ساعت13:25---23 شهريور 1390
سلام استاد
بله حق باشماست
اصلاح خواهم کرد...
ممنون از دقت نظرتون
سربلند باشید
جعفر سرخی
ساعت12:26---23 شهريور 1390
البته ببخشید باز سر خواهم زد
جعفر سرخی
ساعت12:21---23 شهريور 1390
با درود :
تضمین بسیار زیبایی سروده اید . از نظر فنی اشکالی ندیدم . ولی از نظر محتوی چند نکته ی قابل اشارت است :
1 = جان من بر لب سردم : مفهوم جان به لب رسیدن را در نظر دارید اگر بتوانید هم چنان بنویسید زیباتر می شود البته وزنش را دقت کنید :
لب من بر لب جام است و به لب رسیده جانم
2 = بیت سوم ، کشتی حسرت ، ترکیب نا خوش آیندی است چون حسرت اسم است و شما نیازمند یک صفت هستید مثلا :
منم آن کشتی درمانده به گل و یا چیزی در این مفاهیم ولی مهم تر این است که بین دو مصرع ارتباط معنایی وجود ندارد باید ارتباطی ایجاد کنید .
تو چرا هر شبه بر من ، بزني ساز جدايي ؟ ===( هرشبه بر من ....) صححیح نیست باید چنین باشد که تو چرا هر شب ساز جدایی می زنی ؟
موفق باشید